سلام پناه مادر نمیدونم چرا بین اینهمه درگیری یهویی دلم خواست برات بنویسم همین الان که تو بالا پیش مامان جون و باباجون هستی و فردا امتحان هدیهها داری، همین الان که آشپزخونهی من به طور وحشت آوری ریخت و پاشه و درحال خونه تکونی و تغییرات هستیم، این روزا همش دوس داری منو بخندونی از جوکای بامزه گرفته تا قلقلک کردنات یکی از جوکاتو بگم یه مرده میخوره به نرده برنمیگرده بعد یه زنه میخوره به نرده بر میگرده ببخشید بعضی وقتا اینقدر گرفتارم که وقت نمیکنم به کارات بخندم ☹ خیلی ناراحت میشی مرتب میگی شما به من توجه نمیکنی، همه توجهات به خونهاس آخه شیرین بیان من کی صبح زودتر از شما بیدار میشه برات تغذیه میذاره، آب جوش میریزه توی...